اگر واقعاً به آن فکر کنید، با این نظریه موافقید که مثبت اندیشی می تواند زندگی را برای شما بسیار بهتر کند. وقتی به وقایع زندگی خود مثبت نگاه می کنید، طبیعتاً شادتر به نظر می رسید و احساس می کنید. شما برای دور انداختن رویدادهای استرس زا مجهزتر خواهید بود و هر جنبه ای از زندگی شما برای شما بهتر پیش خواهد رفت. البته، حتی اگر تلاش زیادی برای مثبت بودن بکنید، روزهایی خواهید داشت که به نظر میرسد هیچ چیز برای شما خوب پیش نمیرود. چیزهایی در زندگی شما اتفاق می افتد که باید تلاش زیادی برای پذیرش آن ها انجام دهید.
در این کلاس با موارد زیر آشنا خواهید شد:
درس 1: جایگزینی افکار منفی با افکار مثبت
اگر زندگی را با این باور داشته باشید که قرار است اتفاقات خوبی برای شما بیفتد، می تواند تفاوت بزرگی در نتیجه ایجاد کند. همین امر در مورد افرادی که با نگرش منفی دائمی در زندگی در حال گذراندند صادق است. آنها انتظار دارند که اتفاقات بدی در دنیایشان بیفتد، و از هر ده بار، 9 بار اتفاق می افتد.
تفاوت در این دو روش تفکر، بیانیه ای قدرتمند به مغز ما می دهد. این یک بیانیه تجمعی است به این دلیل که اثر هر چه بیشتر تجربه شود ایجاد می شود. داشتن نگرش منفی می تواند به جنبه های دیگر زندگی شما سرایت کند و باعث ایجاد عادت های بدی شود که می تواند برای سلامتی و شغل شما مضر باشد.
روابط شخصی شما نیز می تواند تحت تأثیر یک نگرش منفی قرار گیرد. آیا می توانید آخرین باری را که با فردی که دارای نگرش منفی است صحبت کرده اید، به یاد بیاورید؟ این احتمال وجود دارد که وقتی مکالمه تمام شد، احساس منفی داشته باشید، مهم نیست که قبل از شروع چقدر احساس بدی داشته اید.
تصور کنید اگر بتوانید خودتان را طوری تربیت کنید که هرگز فکر منفی دیگری نداشته باشید، زندگی چقدر با شکوه خواهد بود! مثبت اندیشی تقریباً به همان اندازه که می تواند به شما کمک کند می تواند روی اطرافیان شما تأثیر بگذارد. تکان کوچکی از حسن نیت را که وقتی یک غریبه با شما مهربان بود را به خاطر دارید؟ آیا ترجیح نمیدهید که مردم نسبت به خودشان و دنیا احساس خوبی داشته باشند، نه منفی؟
درس 2: هنر مثبت اندیشی از بین نمی رود
وقتی در خلق و خوی بدی هستید، این احتمال وجود دارد که سریع چیزی یا کسی را به خاطر خلق و خوی عبوس خود سرزنش کنید. اگر حقیقت را پیش خود اعتراف می کردید، می دیدید که تنها شما و خودتان مسئول خلق و خوی خود هستید. نه آب و هوا، نه مشاجره با همسر یا شریک زندگی تان، و نه این واقعیت که آن شلوارهایی که ماه گذشته خریدید، امروز صبح حتی به بستن نزدیک نمی شوند!
شما می توانید با آموزش ذهن خود برای تفکر مثبت به جای منفی، زندگی خود را بسیار تغییر دهید و بهبود بخشید. دیگر ناراحتیهای کوچک در زندگی شما را بداخلاق نمیکند، و مشکلات بزرگ برای شما آسانتر میشود تا با مثبت اندیشی کنار بیایید.
درس 3: با مثبت اندیشی مولدتر شوید
مثبت اندیشی به این معنی است که شما همیشه به جنبه های روشن چیزها نگاه خواهید کرد و همیشه پوشش نقره ای را در ابرهای زندگی خواهید دید! به جای نگرانی در مورد همه چیزهایی که ممکن است اشتباه پیش برود، وقت خود را صرف فکر کردن به همه چیزهایی می کنید که قرار است برای شما درست پیش بروند. این نوع تفکر فواید مثبتی برای شما به همراه خواهد داشت. برخی از مهمترین مزایا عدم استرس شغلی است که احساس خواهید کرد.
استرس میتواند باعث شود که ما هم احساس خطر کنیم و هم تحت تأثیر قرار گرفتهایم، و هیچکدام از اینها به شما کمک نمیکند تا در حرفهتان پیشرفت کنید. اگر شما یک حرفه ای حرفه ای هستید، نیاز به زمان شما در محل کار به احتمال زیاد حتی بیشتر است. احساس می کنید در همه جهات کشیده شده اید و زمانی برای خود ندارید. این باعث میشود که وقتی نمیتوانید همزمان سه نفر باشید، به شدت خودتان را قضاوت کنید و کاری کنید که همه چیز همانطور که میخواهید پیش برود. احساس میکنید هیچ کاری که انجام میدهید بهخوبی نتیجه نمیدهد، و همه به خاطر آن شما را به شدت قضاوت میکنند.
با این احساس، در یک دور باطل گرفتار می شوید! از آنجایی که از خودتان ناراحت هستید، در محل کار یا خانه کمتر کار می کنید. این باعث استرس بیشتر شما می شود، و در حالی که شما احساس بدتر و بدتر می کنید، دایره همچنان در حال چرخش است.
تصور کنید اگر مثبت اندیشی بودید و می توانستید به خود بگویید مطمئن بودید که می توانید از پس هر چیزی که بر سر راهتان بیفتد، چقدر بهتر می شد. فرقی نمیکند که مربوط به شغل باشد یا با خانواده شما ارتباط داشته باشد.
این واقعیت که به توانایی های خود ایمان داشتید کافی است تا سطح استرس شما تقریباً وجود نداشته باشد. به یاد داشته باشید که تفکر منفی به طور خودکار شما را در معرض شکست قرار می دهد، در حالی که تفکر مثبت به شما امکان می دهد کارهای بیشتری انجام دهید و خواسته هایی را که زندگی پیش روی شما قرار می دهد برآورده کنید.
درس 4: تمرکز مجدد افکار و تغییر زندگی
وقتی زندگی خود را از طریق این دیدگاه جدید مطالعه میکنید، به نظر میرسد که دیدن جهان با عینکهای رز رنگی، کاری است که باید انجام دهید. در این مرحله، ممکن است بپرسید چگونه می توانید به این حالت متعادل دست یابید؟ آگاه باشید که هیچ کس نمی تواند به نیروانا برسد و هرگز این آرامش سعادتمندانه را ترک نکنید!
حذف افکار منفی از زندگی تان به تمرین نیاز دارد، و مواقعی پیش می آید که تلاش می کنید و در انجام آن شکست می خورید. با این حال، همانطور که تلاش می کنید همیشه مثبت فکر کنید، خواهید دید که با گذشت زمان این کار آسان تر می شود. ضرب المثل قدیمی «تمرین کامل می کند» به خوبی با هنر مثبت اندیشی همخوانی دارد!
چگونه فکر کردن را به شیوه ای مثبت تر تمرین می کنید؟ با پذیرش این واقعیت که کامل نیستید شروع کنید. هیچ کس نمی تواند یک شبه چنین تغییر عظیمی ایجاد کند! تنها کاری که می توانید انجام دهید این است که یک روز آن را مصرف کنید.
برای شروع، خودت را باور کن! اگر افکار منفی زیادی همچنان به زور وارد ذهن شما می شود، بنشینید و یک نفس عمیق بکشید. از خود بپرسید که در این روز خاص چه اتفاقی می افتد که باعث می شود افکار منفی زیادی داشته باشید. وقتی بتوانید دلیل را مشخص کنید، میتوانید کارهایی را که باید انجام شود شروع کنید تا احساس مثبتتری نسبت به موقعیت داشته باشید.
یکی از راههایی که میتوانید احساس مثبتتری داشته باشید، این است که با تأیید خود، اعتماد به نفس خود را افزایش دهید. تأیید چیزهایی که می خواهید اتفاق بیفتد می تواند باعث شود که چیزها را با دید مثبت تری ببینید.
فرض کنید گزارشی دارید که در پایان روز روی میز سرپرستتان قرار می گیرد، و صادقانه بگویید که چگونه می توانید آن را به پایان برسانید. خود تائیدی که چیزی شبیه به این باشد می تواند به شما اعتماد به نفس لازم را بدهد تا بتوانید کارتان را به موقع انجام دهید: "می دانم که می توانم این گزارش را انجام دهم و به موقع آن را تحویل دهم." "من در این نوع کارها خوب هستم." چیزی است، و من مطمئن هستم که می توانم کار خوبی انجام دهم.'
ممکن است از اینکه چقدر این کار می تواند موثر باشد متعجب شوید. یک آهنگ قدیمی دارای اشعاری است که شنونده را ترغیب می کند "مثبت را برجسته کند، منفی را حذف کند". این دقیقاً همان کاری است که باید انجام دهید. هرچه بیشتر به شیوه ای مثبت فکر کنید، بیشتر به نتایجی دست خواهید یافت که برای تغییر موفقیت آمیز زندگی خود به سمت بهتر شدن نیاز دارید.
درس 5: تمریناتی که تفکر مثبت را تقویت می کند - قسمت 1
برای بهره مندی از مزایای شخصی و حرفه ای مثبت اندیشی، ابتدا باید ذهن خود را طوری آموزش دهید که بطور خودکار مثبت فکر کند – بدون اینکه آگاهانه تصمیم بگیرید که «مثبت باشید». برای انجام این کار باید مراحل خاصی را انجام دهید. ابتدا باید تصمیمی آگاهانه برای پیگیری تفکر مثبت بگیرید و سپس با تمام وجود متعهد به تحقق آن هدف باشید. برای اینکه تفکر مثبت بر زندگی شما تأثیر بگذارد، باید به مزایای آن نیز ایمان داشته باشید. و از آنجایی که در طول سفر شما با شکست مواجه خواهد شد، به قدرت اعتقادات خود نیاز دارید تا شما را در مسیر درست نگه دارد.
هنگامی که متعهد به یادگیری مهارت های مثبت اندیشی شدید، باید از تمرین های خاصی برای آموزش روش ها و تقویت افکار مثبت در ذهن خود استفاده کنید. در زیر فهرستی از راه های یادگیری و تمرین هنر مثبت اندیشی آمده است.
مرور خودگفتاری: اولین قدم برای یادگیری مهارتهای مثبت اندیشی، مرور نوع تفکری است که در حال حاضر در آن مشغول هستید. به آخرین روز بدی که داشتید فکر کنید. چه واکنشی نشان دادید؟ چه چیزهایی را به خودتان می گفتید، چه در داخل و چه با صدای بلند؟ فوراً چه احساسی نسبت به موقعیت داشتید؟ چه احساساتی را از این موقعیت دور کردید؟ اکنون در مورد وضعیت چه احساسی دارید؟
پاسخ به سؤالات بالا به شما ایده خوبی می دهد که معمولاً در چه نوع خودگویی قرار می گیرید. برای مثال، آیا خودتان را در مورد مشکل مورد ضرب و شتم قرار داده اید؟ آیا ذهن شما به دنبال راه هایی بود که مشکل در نهایت تقصیر شما بود؟ آیا شما حادثه را به گردن بدشانسی انداختید؟
برای تجسم تفاوت بین خودگویی مثبت و خودگفتاری منفی، بیایید این دو عادت را با استفاده از همان موقعیتی که در مطالعات موردی زیر برجسته شده است، مقایسه کنیم:
مطالعه موردی 1:
فرض کنید نیکو به تازگی نتایج امتحانات سال آخر خود را از دانشگاه محلی دریافت کرده است. نتایج نشان میدهد که نیکو دو موضوع اصلی را رد کرده است، و به این ترتیب، او نمیتواند واجد شرایط دریافت مدرکی باشد که در آن تحصیل میکرد.
خودگویی منفی: در این صورت، چیزهایی را خواهید خواند که نیکو پس از دریافت نتایج امتحان با خودش گفته یا فکر کرده است.
"من خیلی احمق هستم که در سال آخرم شکست بخورم."
"می دانستم که استاد از من متنفر است."
"تکرار سال اتلاف وقت خواهد بود زیرا باز هم شکست خواهم خورد."
"بهتر است به شهر دیگری فرار کنید زیرا من مایه خنده اینجا خواهم بود."
خودگویی مثبت: در اینجا، چند چیز مثبت را که نیکو فکر کرده یا با صدای بلند با خود گفته است، میخوانید.
"من قطعاً سال را تکرار خواهم کرد زیرا به مدرک خود نیاز دارم."
"این بار بهترین امتیازها را کسب خواهم کرد."
"من برای امتحانات مردود آماده نشده بودم."
"من میخواهم برای امتحانات آمادگی بیشتری داشته باشم و دفعه بعد بهترین کار را انجام دهم."
مطالعه موردی 2:
اجازه دهید فرض کنیم ووسی در دو سال گذشته برای کار درخواست داده است اما هرگز پیشنهاد شغلی دریافت نمی کند حتی اگر به چند مصاحبه شغلی دعوت شده باشد. امروز، ووسی به تازگی به یک مصاحبه شغلی دیگر دعوت شده است.
خودگویی منفی: در این صورت، چیزهایی را خواهید خواند که ووسی پس از دریافت آخرین دعوت نامه برای مصاحبه شغلی با خود گفته یا با خود فکر کرده است.
"من دعوت به مصاحبه شغلی را رد می کنم."
"من قبلاً در مصاحبه های زیادی شرکت کرده ام، اما هیچ پیشنهاد کاری دریافت نمی کنم."
"من نمیخواهم خود را در معرض ناامیدی بیشتر قرار دهم."
"من فقط باید با این واقعیت کنار بیایم که بی ارزش و بیکار هستم."
خودگویی مثبت: در اینجا، چند چیز مثبت را که ووسی فکر کرده یا با صدای بلند با خودش گفته است، میخوانید.
"من قطعاً به این مصاحبه شغلی می روم و انگیزه بیشتری دارم."
"مصاحبه های شغلی قبلی که انجام داده ام، مرا برای این مصاحبه به خوبی آماده کرده است."
"این بهترین کاری است که برای من آماده شده است."
"من قصد ندارم تسلیم شوم، هر چه نتیجه این مصاحبه باشد."
مطالعه موردی 3:
اجازه دهید فرض کنیم که جنی دو سال پیش ازدواج کرد و تقریباً همه کسانی که در آن شرکت کرده بودند، بسیار مورد توجه قرار گرفت. یک هفته بعد، زمانی که او و همسرش فیلم ضبط شده روز عروسی را تماشا کردند، جنی متوجه تعدادی چیز شد که در مورد روز عروسی دوست نداشت.
خودگویی منفی: در این مورد، چیزهایی را میخوانید که جنی با تماشای فیلم ضبطشده عروسیاش گفته یا با خودش فکر میکند و هنوز دو سال بعد میگوید.
"دکور وحشتناک بود."
"من باید بهترین شرکت دکوراسیون را استخدام می کردم."
"گروه موسیقی موسیقی مورد نظر من را پخش نکرد."
"می دانستم عروسی من فاجعه خواهد بود."
"من احساس خجالت می کنم."
"چرا با این مرد ازدواج کردم؟"
"من از شوهرم متنفرم."
"من شوهرم را به خاطر همه چیزهایی که در مورد عروسی اشتباه پیش آمد سرزنش می کنم."
"من با شخص اشتباهی ازدواج کردم."
"اگر با یک مرد ثروتمند ازدواج کرده بودم، عروسی من عالی بود."
"هر بار که به عروسی خود فکر می کنم، حتی مدت ها بعد احساس افسردگی می کنم."
صحبت با خود مثبت: در اینجا، چند چیز مثبت را که جنی فکر کرده یا با صدای بلند به خودش گفته است، میخوانید.
"در حالی که فراموش کردم در طول آماده سازی به جزئیات توجه کنم، درس ارزشمندی آموختم که به من مجهز شد تا یک برنامه ریز عروسی عالی باشم و تجارت مدیریت رویدادهایم را توسعه دهم."
"خوشبختانه، فقط موارد جزئی بود که طبق برنامه پیش نرفت."
«هر عروسی مشکلات خود را دارد. این عروسی عالی من با عیوبش بود.»
"روز عروسی گذشت، اکنون باید سفر ازدواج را گرامی بدارم."
مطالعه موردی 4:
اجازه دهید فرض کنیم که Tsandzeka، یک کارآفرین شرکت کوچک، یک تجارت آنلاین را برای فروش کفشها، کیفهای دستی و لباسهای خود راهاندازی کرده است. هنگامی که تجارت شروع به رشد کرد، او دو نفر را استخدام کرد تا برخی از کفش ها، کیف ها و لباس ها را برای او بدوزند. اخیراً برخی از کفشها و لباسها به دلیل نقص بازگردانده شده است.
خودگویی منفی: در این مثال، چیزهایی را میخوانید که تساندزکا با دریافت کفشها و لباسهای برگشتی گفته یا با خود فکر کرده است.
«باید با دقت بیشتری به کفشها و لباسها نگاه میکردم. من می دانستم که این را به هم می ریزم.»
"چرا فکر می کردم که می توانم در این تجارت موفق شوم؟"
"این پایان است، اکنون هیچ کس نمی خواهد این کفش ها و لباس ها را بخرد."
"همه گفتند من نمی توانم به آن برسم و حق با آنها بود."
"من خیلی احمقی هستم. چگونه می توانم چنین اشتباهی مرتکب شوم؟»
"اگر بدشانسی نبود، اصلاً شانس نداشتم."
"چرا من اینقدر احمقم؟"
گفتگوی مثبت با خود: در اینجا، چند چیز مثبت را که تساندزکا فکر کرده یا با صدای بلند به خودش گفته است، می خوانید.
"خب، البته، این یک شکست است، اما این فرصت را به من می دهد تا مهارت های خود را در خدمات مشتری تقویت کنم."
"در حالی که برای لحظه ای فراموش کردم به جزئیات توجه کنم، درس ارزشمندی آموختم."
"خوشبختانه، فقط شش کفش و دو لباس بود، و مشکل قبل از جدی شدن حل شد."
«هر کسب و کاری مشکلات خود را دارد. من میخواهم از این یکی استفاده کنم تا به من کمک کند دفعه بعد بهتر عمل کنم.»
درس 6: بهره وری بیشتر از طریق مثبت اندیشی - قسمت 2
همانطور که از مثالها میبینید، نحوه انتخاب ما برای دیدن یک موقعیت میتواند همه تفاوت را در نتیجه آن ایجاد کند. وقتی ذهن ما صحبت می کند، نگرش ما گوش می دهد و پاسخ می دهد. به دلیل این همبستگی، ما این قدرت را داریم که به معنای واقعی کلمه درباره موفقیت و رضایت خود «صحبت کنیم» یا از آن خارج شویم.
وقتی درگیر خودگویی منفی می شویم، خود را متقاعد می کنیم که تلاش هایمان بیهوده است. این باور منجر به احساس بی ارزشی و شکست می شود. این احساسات ما را آسانتر قربانی افکار منفی میکنند، که در نهایت به احساس ناامیدی و شکست تبدیل میشود.
با این حال، وقتی درگیر خودگویی مثبت می شویم، ذهن و خودمان را متقاعد می کنیم که همه چیز ممکن است. با تمرکز بر موارد مثبت، میتوانیم به یک نتیجه مطلوب ایمان داشته باشیم و به آن دست یابیم. اگر واقعاً باور دارید که می توانید یک موقعیت منفی را به یک دارایی مثبت تبدیل کنید، این کار را خواهید کرد. از طریق خود گفتاری مثبت مکرر، شما هر نتیجه مثبت احتمالی را به عنوان یک واقعیت زندگی خواهید دید نه به عنوان یک رویای غیرممکن.
برای شروع تغییر گفتار خود از منفی به مثبت، ابتدا باید به حقیقت موقعیت نگاه کنیم. هنگامی که خود را با مشکلی مواجه میکنید، فرآیند فکر خود را با مرور حقایق آغاز کنید. این بررسی اولیه نباید شامل هیچ گونه احساس یا پیش بینی باشد. برای کمک به این فرآیند، سوالات زیر را از خود بپرسید.
علت واقعی و فیزیکی این مشکل چه بود؟ در مورد Tsandzeka، علت فیزیکی مشکل عدم توجه او به جزئیات نبود. بلکه در ساخت کفش و لباس اشتباه بود.
چه رویدادهای واقعی منجر به مشکل می شود؟ باز هم، با استفاده از مورد Tsandzeka، رویداد واقعی میتواند اشتباه در دستورالعملهای خیاطی، درک نادرست فرآیند از سوی کارمندان او یا نادیده گرفتن کارمندانش باشد. در هر صورت، این رویداد غیرعمدی بود و به هیچ وجه بازتابی از عملکرد کلی یا موفقیت تجاری Tsandzeka نبود.
واقعاً وضعیت چقدر بد است؟ در حالی که یک موقعیت ممکن است در ابتدا طاقت فرسا به نظر برسد، تفکر منطقی معمولاً منجر به درک این موضوع می شود که مشکل آنقدرها هم که به نظر می رسد بد نیست. از این سوال برای کمک به طوفان فکری برای برخی از نتایج احتمالی، چه خوب و چه بد، استفاده کنید، که به طور واقع بینانه می تواند ناشی از مشکل باشد. در مورد Tsandzeka، اولین فکر او این بود که همه از خرید کفشها و لباسهای او دست میکشند. با این حال، از نظر منطقی، Tsandzeka میتوانست روی تعداد مشتریان راضی فعلی، تعداد کم مشتریان ناراضی و آگاهی از این که هنوز فرصت دارد وضعیت را درست کند و مشتریان ناراحت را با خدمات استثنایی به مشتریان جلب کند، تمرکز کند.
وقتی حقایق موقعیت را مشخص کردید، باید احساسات خود را در مورد موقعیت بررسی کنید و ریشه آن احساسات را مشخص کنید. برای کمک به مرتب کردن احساسات خود، سؤالات زیر را از خود بپرسید.
کدام قسمت از موقعیت شما را بیشتر ناراحت کرده است؟ بسیاری اوقات، مشکل واقعی منشأ احساسات منفی یک فرد نیست. درعوض این است که مشکل چگونه آنها را نسبت به خود احساس می کند. در مورد Tsandzeka، نقص کیف های دستی مشکل واقعی نبود. مشکل واقعی این بود که نقص باعث شد تا بزرگترین ترس تساندزکا ثابت شود. پس از بررسی عمیق تر، Tsandzeka متوجه شد که مشکل کفش و لباس، احساس ناامنی او را نشان می دهد. لحظه ای که او از مشکل آگاه شد، شروع به تمرکز بر کمبود درک شده خود از مهارت های تجاری کرد.
آیا احساسات شما بر اساس واقعیت موقعیت است یا اینکه چگونه آن موقعیت را باور دارید؟ این سوال مهمی است که باید از خود بپرسید، زیرا به شما کمک می کند بین واقعیت و خیال تفاوت قائل شوید. آیا این مشکل واقعاً نشان دهنده شخصیت شما به عنوان یک فرد و حرفه ای است؟ یا، آیا موقعیت را بیش از حد دراماتیک می کنید و انتظارات غیرواقع بینانه ای در مورد موضوع مورد نظر دارید؟
در گذشته چگونه با احساساتی از این دست برخورد کرده اید؟ به عبارت دیگر، آیا واقعاً فقط به وضعیت فعلی واکنش نشان میدهید یا به احساسات و ناامنیهای قدیمی بازمیگردید و اجازه میدهید این احساسات قضاوت شما را پنهان کند؟
اگر این وضعیت برای یکی از همکاران یا دوستان شما اتفاق میافتد، وضعیت را چگونه میبینید؟ گاهی اوقات کمک می کند تا از یک مشکل دور شوید تا آن را عینی تر ببینید.
اکنون که دلایل عادات خودگفتاری خود را مشخص کردهاید، میتوانید از این دانش برای شکل دادن به عادتهای مثبت جدید خودگویی استفاده کنید.
خودگویی مثبت را تمرین کنید: برای اینکه تفکر خود را تغییر دهید، باید آگاهانه تفکر مثبت را تمرین کنید. یک ابزار عالی برای این بازی تفکر مثبت است. در این بازی از شما خواسته می شود که در پاسخ به یک سناریوی منفی یک نتیجه مثبت را بیان کنید. در زیر چند مثال برای شروع شما آورده شده است. هر مثال شامل یک سناریوی منفی و یک پاسخ مثبت احتمالی است. هنگامی که تکنیک را درک کردید، قادر خواهید بود یک منبع بی پایان از سناریوهای خود ایجاد کنید.
شرایط منفی این است که من شغلم را در طول همهگیری کووید-19 از دست دادم، اما شرایط مثبت این است که اکنون زمان بیشتری برای کشف سرمایهگذاریهای تجاری بادوام دارم.
شرایط منفی این است که کتاب من فروش چندانی ندارد، اما شرایط مثبت این است که اکنون می توانم تخصص خود را به بهبود بازاریابی آن اختصاص دهم.
شرایط منفی این است که در امتحانات مردود شدم، با این حال، شرایط مثبت این است که این دوره قرنطینه COVID-19 به من این فرصت را میدهد که به تکالیف مدرسهام توجه بیشتری داشته باشم.
فهرستی از نکات مثبت زندگی خود تهیه کنید: هنگامی که بتوانید موارد مثبت را در هر موقعیتی مشخص کنید، آماده ایجاد یک لیست مرجع ملموس هستید. لحظه ای وقت بگذارید و تمام نکات مثبت زندگی خود را یادداشت کنید. مواردی مانند سلامتی، خانواده، تحصیلات و آموزش های قبلی، هر هدفی که به آن دست یافته اید، دستاوردهای شخصی و حرفه ای و نکات مثبت کسب و کار فعلی خود را شامل شود. همه چیزهایی را که باید به خاطر آنها شکرگزار باشید یا از آنها خوشحال هستید فهرست کنید. چیزهای کوچک را به اندازه چیزهای بزرگ فهرست کنید. شما میخواهید که این فهرست تا حد امکان کامل باشد زیرا روزانه از آن استفاده میکنید تا آموزش تفکر مثبت خود را در مسیر درست نگه دارید.
با گذشت روزها و هفتهها، وقت بگذارید و چیزهای جدید را به محض اینکه اتفاق میافتد یا به ذهنتان میرسد به فهرست خود اضافه کنید. بهتر از آن، هر شب قبل از رفتن به رختخواب به این لیست اضافه کنید تا هر روز را با صدایی عالی به پایان برسانید و خود را برای شروع روز بعد با حالتی مثبت آماده کنید.
یک لیست مثبت از کارهایی که باید انجام دهید تهیه کنید: هر روز صبح، قبل از شروع روز، فهرستی از کارهای مثبت تهیه کنید که اهداف شما را برای آن روز برجسته کند. به عنوان مثال، اگر نیاز به برقراری تماس با یک مشتری دارید، به سادگی «Call Client» را در لیست خود ننویسید. درعوض، کار را به شیوه ای مثبت بنویسید، مانند «با آقای استانتون تماس بگیرید و معامله را ببندید».
با نوشتن کار به شیوه ای مثبت و همراه با یک نتیجه مثبت مشخص، مغز شما تحت تأثیر قرار می گیرد که به جای اینکه در حال انتظار و باز برای شکست باشد، آن کار را تکمیل شده و مثبت بداند.
همچنین میتوانید از عبارت هر کار برای ترویج اقدام استفاده کنید. با مشخص بودن در شرایط خود، می توانید یک هدف مبهم مانند "تجدید نامه فروش" را به یک هدف عمل محور تبدیل کنید، مانند "بازنویسی پاراگراف دوم نامه فروش برای شامل دو مزیت جدید و تغییر مهلت عضویت برای ارتقای فوری سفارش دادن».
هدف این نوع از فهرست کارها این است که به طور مثبت بر نگرش و چشم انداز شما برای روز تأثیر بگذارد و در عین حال اعتقاد شما به نتایج مطلوب را تقویت کند تا انگیزه و تمرکز بالا را حفظ کنید.
اگرچه ممکن است احمقانه به نظر برسد، حتماً همین تکنیک را در لیست کارهای شخصی خود به کار ببرید. این عادت نه تنها به شما فرصتهای زیادی برای تمرین مهارتهای مثبت اندیشی میدهد، بلکه به شما کمک میکند انرژی و نگرش مثبت خود را در حین انجام وظایف ضروری و گاهی پیش پا افتاده زندگی روزمره حفظ کنید.
هم از نظر جسمی و هم از نظر ذهنی از خود مراقبت کنید: برای اینکه دیدگاه مثبتی در زندگی داشته باشید، باید نسبت به خود احساس خوبی داشته باشید، هم از درون و هم از بیرون. برای اینکه احساس خوبی نسبت به خود داشته باشید، باید از خود مراقبت کنید.
برای رسیدن به این هدف، معمولاً شروع با جنبه های فیزیکی آسان تر است. اگر در حال حاضر روزانه ورزش نمی کنید، همین الان شروع کنید. اگر اغلب صبحانه را حذف می کنید، آن را به بخشی جدایی ناپذیر از روز خود تبدیل کنید. اگر نیاز به کوتاه کردن مو دارید، یکی را تهیه کنید! هر قدمی که برای بهبود زندگی یا رفع ایرادات خود برداشته اید به تقویت اعتماد به نفس شما کمک می کند. سپس، هنگامی که اعتماد به نفس شما تقویت شد، مهارت های مثبت اندیشی شما می تواند شکوفا شود.
برای تغییر درونی، با نگاهی به نگرشهای خود در مورد خودتان شروع کنید. آیا احساس می کنید که باید در مورد یک موضوع خاص مانند بازاریابی اینترنتی اطلاعات بیشتری کسب کنید؟ اگر چنین است، در کلاس شرکت کنید یا کتابی در مورد موضوع بخوانید. با افزایش دانش خود، از شدت هر گونه ناامنی که ممکن است در دل خود دارید، بکاهید.
آیا اهداف خاصی دارید که تا این لحظه در زندگی خود برای رسیدن به آنها برنامه ریزی کرده بودید؟ پناه دادن به کارهای ناتمام و رویاهای تحقق نیافته تمایل دارد که احساس بدی نسبت به خودمان ایجاد کند. از امروز با یک قدم کوچک به سمت هدف خود شروع کنید و متعهد شوید که پروژه را ادامه دهید. فقط با شروع این فرآیند، بلافاصله احساس بهتری نسبت به موقعیت پیدا خواهید کرد و پس از رسیدن به هدف، اعتماد به نفس شما سر به فلک می کشد.
آیا احساس می کنید که هرگز زمان کافی برای رسیدن به اهداف خود ندارید؟ با ارزیابی مجدد زمان خود شروع کنید. ابتدا کارهای اتلاف وقت را از برنامه روزانه خود حذف کنید و سپس دوره هایی را برای اتمام کارها مشخص کنید. هنگام بازنویسی برنامه خود، حتماً زمانی را برای استراحت و سرگرمی در نظر بگیرید. بدون زمان استراحت، افکار خلاق شما نمی توانند شکوفا شوند.
هدف همه این تمرینها، چه تمرینهای مثبت اندیشی و چه مراحل خودسازی، این است که خود را در چارچوب ذهنی صحیح برای پذیرش یک دیدگاه مثبت قرار دهید. با استفاده مداوم از این تمرینها، در نهایت مغز خود را آموزش میدهید که به طور خودکار مثبت فکر کند.
درس 7: از تجسم ها و جملات تاکیدی برای بهبود مهارت های مثبت اندیشی خود استفاده کنید
تجسم و تأیید ابزارهای کلیدی در جستجوی مهارت های مثبت اندیشی هستند. در حالی که این دو تمرین در تکنیک متفاوت هستند، هر دو برای رسیدن به یک هدف کار می کنند. هر دو تمرین به تغییر اهداف مثبت اندیشی شما از رویاهای بلند به واقعیت دست یافتنی کمک می کنند. با این حال، تجسم ها از طریق تصویرسازی کار می کنند، در حالی که تأییدها از طریق اظهارات گفتاری کار می کنند.
تجسمسازیها کلید فرآیند تفکر مثبت هستند، زیرا راهی را به شما ارائه میدهند تا اهداف خود را بهعنوان یک نتیجه واقعی ببینید. این توانایی برای دیدن یک نتیجه به شما امکان کنترل آن نتیجه را می دهد. به عنوان مثال، تصور کنید که در حال آماده شدن برای نوشتن نسخه برای صفحه اصلی کسب و کار اینترنتی خود هستید و به مهارت های نوشتاری خود فکر مثبت نمی کنید. اگر فقط از حقایق مربوط به محصول یا خدمات خود استفاده کنید و آن حقایق را به یک صفحه مکتوب منتقل کنید، نسخه شما ممکن است صاف و بدون الهام به نظر برسد. با این حال، ابتدا با استفاده از تجسم، می توانید نه تنها حقایق، بلکه نگرش خود را نیز آماده کنید. هنگامی که بتوانید خود را در حال نوشتن یک کپی وب عالی، الهام بخش و انگیزشی تجسم کنید، می توانید آن نسخه را بنویسید.
هدف تجسم این است که از تمام حواس خود استفاده کنید تا خود را در حال تکمیل هر کاری یا حل هر مشکلی به روشی عالی ببینید. با تصور یک رویداد با جزئیات زیاد و تمرکز بر نتیجه مطلوب، ذهن و بدن خود را طوری برنامه ریزی می کنید که به گونه ای واکنش نشان دهند که گویی سناریوی تجسم شده یک رویداد مورد انتظار است. با تکرار مکرر این تجسم، ذهن خود را آموزش می دهید تا از الگویی پیروی کند که به نتیجه دلخواه منتهی شود.
خوشبختانه، یادگیری تجسم آسان است. لحظه ای به چیزی فکر کنید که در حال حاضر چه در تجارت یا در زندگی شخصی خود با آن دست و پنجه نرم می کنید. اکنون، با تمرکز بر آن موقعیت، از مراحل زیر برای یادگیری و تمرین مهارت تجسم استفاده کنید.
ذهن خود را از سایر افکار و حواس پرتی پاک کنید. این مرحله مهم است زیرا شما را قادر می سازد تا به طور کامل روی تصویر تمرکز کنید و به شما امکان می دهد بدون وقفه تصاویر را تا نتیجه مثبت دنبال کنید. در ابتدا، تکمیل این مرحله در یک محیط آرام که می توانید چشمان خود را ببندید، استراحت کنید و برای چند دقیقه کاملاً تنها باشید، آسان تر خواهد بود.
خود را در حال تکمیل کار یا حل مشکل به روشی مثبت تصور کنید. از ابتدا شروع کنید و تصور کنید که هر مرحله را به مثبت ترین و مطلوب ترین راه طی می کنید. تمام جزئیات را در مورد موقعیت تصور کنید تا تصویر را بیشتر شبیه به واقعیت جلوه دهید تا فانتزی. به لباس هایی که می پوشید، افرادی که با آنها هستید، کلمات واقعی که استفاده می کنید و کلماتی که دیگران در پاسخ های خود به شما استفاده می کنند توجه کنید.
نتیجه را مثبت و بی نقص نگه دارید. مهمترین چیزی که باید هنگام تمرین تجسم به خاطر بسپارید این است که شما فقط باید نتیجه را به روشی مثبت تصور کنید. هرگز خود را در حال شکست یا حتی تزلزل تصور نکنید. در طول تجسم، همیشه خود را در حال اجرای عالی تصور کنید.
هنگامی که به پایان تجسم رسیدید، آن را در ذهن خود مرور کنید. به دنبال مناطقی باشید که می توانید در جلسه تجسم بعدی خود در آنها بهبود پیدا کنید. در صورت لزوم جزئیات را اضافه کنید و تا جایی که می توانید گام های مثبت را افزایش دهید.
تجسم را اغلب تکرار کنید. در حالی که تجسم می تواند یک گام کلیدی در تفکر مثبت باشد، اما تنها زمانی خوب عمل می کند که مکرر استفاده شود.
بعد از اینکه به هدف رسیدید یا مشکل را در زندگی واقعی حل کردید، رویداد واقعی را مرور کنید و از تجسم برای تغییر هر شرایط منفی به شرایط مثبت استفاده کنید. اگر هر یک از جزئیات رویداد واقعی به خوبی اجرا نشد، آن جزئیات را به گونه ای تصور کنید که انجام می شود. این مرحله به ذهن شما کمک می کند که دفعه بعد عملکرد مطلوب تری داشته باشد.
اکنون که میدانید چگونه تجسمسازی را تمرین کنید، زمان آن رسیده است که درباره جملات تاکیدی بیشتر بدانید. جملات تاکیدی جملاتی هستند که بر روی دستیابی مثبت به یک هدف تمرکز دارند. جملات تاکیدی با تکنیک های خودگفتاری مثبت از این جهت متفاوت هستند که بر جملات خاص تر تمرکز می کنند و کنش محور هستند. به عنوان مثال، اگر در مورد ارائه یک ایده جدید به مشتری عصبی هستید، بیانیه صحبت با خود ممکن است چیزی شبیه به "می دانم این ایده خوب است و مشتری من از شنیدن در مورد آن خوشحال خواهد شد." با این حال، با تأیید بیانیه شما بیشتر عمل می کند، مانند "فردا صبح با اشاره به مزایای صرفه جویی در هزینه، ایده جدید خود را به خانم متفولا ارائه می کنم."
با خودگویی مثبت، سعی می کنید نگرش مثبت و باور خود را نسبت به خودتان تقویت کنید. با جملات تاکیدی، هدفی را به گونه ای بیان می کنید که ناخودآگاه شما باور می کند که آن رویداد از قبل یک واقعیت است. این باور ناخودآگاه از طریق سه مرحله منحصر به فرد انجام می شود. اول اینکه جملات تاکیدی همیشه در روایت اول شخص گفته می شود. این شخصیسازی واقعیت به ناخودآگاه این امکان را میدهد که با سهولت بیشتری بیانیه را بپذیرد. به عنوان مثال، به جای گفتن «مشتریان من از خدمات من راضی هستند»، میگویید «میدانم که خدمات/محصول من مشتریانم را خوشحال میکند».
دوم، جملات تاکیدی همیشه در زمان حال بیان میشوند. با استفاده از کلماتی مانند "من هستم" یا "من می دانم"، ذهن خود را فریب می دهید تا باور کند که این جمله در حال وقوع است. در حالی که استفاده از جملاتی مانند "من می خواهم" یا "من فکر می کنم" اجازه می دهد تا شک در ناخودآگاه شما رخنه کند.
سوم، جملات تاکیدی همیشه ماهیت مثبت دارند. برای اینکه یک بیانیه به عنوان یک تأیید واجد شرایط باشد، باید بدون هیچ گونه زبان منفی بیان شود. به عنوان مثال، جمله "من واجد شرایط نوشتن یک نسخه وب عالی هستم" یک تأیید است. جمله "من سعی خواهم کرد که یک نسخه وب مناسب بنویسم" نیست.
اکنون که ماهیت جملات تاکیدی را درک کردید، باید استفاده از آنها را تمرین کنید. ابتدا باید هدفی را که می خواهید به آن برسید مشخص کنید. سپس، باید آن هدف را به زبان ساده بنویسید. هنگامی که یک بیانیه هدف واضح و مختصر نوشتید، باید با استفاده از سه مرحله قبلی آن عبارت را به یک تأیید تبدیل کنید. در زیر مثالی از نحوه تبدیل جملات هدف به تأییدیه آمده است.
بیانیه: "در چند هفته آینده، محصول دیگری را به تجارت اینترنتی خود اضافه خواهم کرد."
تأیید: «در چند هفته آینده یک محصول جدید فوقالعاده را به تجارت اینترنتی موفق خود اضافه میکنم.»
به تفاوت این دو جمله توجه کنید. با تغییر کلمه will به کلمه am، و با افزودن عبارتهای مثبت فوقالعاده، جدید و موفق بیانیه هدف به تأیید تبدیل میشود.
اگر هدف خاصی ندارید که میخواهید به آن برسید، همچنان میتوانید از جملات تاکیدی برای بهبود مهارتهای مثبت اندیشی خود استفاده کنید. در این مورد، شما باید یک جمله مثبت را انتخاب کنید که طبیعتاً کلی اما شاداب باشد. چند نمونه از این تصدیقات عبارتند از:
"من از مهارت های مثبت اندیشی خود برای موفقیت در تجارت استفاده می کنم."
"من از مهارت های رهبری خود برای عالی کردن این شرکت استفاده می کنم."
"من یک والدین عالی هستم."
"من یک ورزشکار برجسته هستم."
"من با افکار مثبت و نگرش برنده کارهای بزرگی انجام می دهم."
"من یک کارآفرین برجسته هستم."
هنگامی که دو یا سه عبارت تاکیدی به خوبی نوشتید، می توانید به صورت روزانه از آنها استفاده کنید. درست مانند تجسم ها، جملات تاکیدی اگر به طور مکرر در طول روز تمرین شوند بهترین کار را دارند. برای استفاده حداکثری از جملات تاکیدی خود، بهتر است حداقل سه بار در روز آنها را تکرار کنید، معمولاً یک بار پس از بیدار شدن از خواب، دوباره بعد از ظهر و سپس، یک بار دیگر قبل از خواب هر شب.
درس 8: چگونه اهداف مثبت اندیشی تعیین کنیم
وقتی شروع به اتخاذ نگرش مثبت کردید، زمان تعیین اهداف مثبت اندیشی فرا رسیده است. این اهداف با اهداف معمولی شما متفاوت هستند زیرا به طور خاص بر تلاش شما برای یادگیری هنر مثبت اندیشی و مزایایی که از این تلاش خواهید برد تمرکز می کنند. این اهداف باید جزئیات آنچه را که میخواهید با تفکر مثبت به دست آورید و همچنین حاوی نتایج خاص این دستاوردها باشد، بیان کند.
چهار مرحله در تعیین اهداف مثبت اندیشی وجود دارد. با استفاده از هر چهار مرحله، اهدافی را ایجاد خواهید کرد که هم قابل دستیابی و هم سودمند هستند.
یک هدف خاص و نتیجه گرا را شناسایی کنید. این هدف از این جهت که هدف بر یک نتیجه مثبت نهایی متمرکز است، نه بر روی یک کار فوری، با اهداف قبلی شما متفاوت خواهد بود. با این حال، این هدف همچنان باید مشخص و دقیق باشد. برای کمک به تعیین اهداف خود، سوالات زیر را از خود بپرسید. با مثبت اندیشی خود می خواهم بیشتر به چه چیزی برسم؟ چه حوزه ای از زندگی من می تواند بیشتر از قدرت تفکر مثبت بهره مند شود؟ انتظار دارم از مهارت های مثبت اندیشی خود چه چیزی به دست بیاورم؟
هنگامی که به هر یک از این سوالات پاسخ صادقانه ای دادید، می توانید شروع به شکل دادن به اهداف خود کنید. برای اهداف ما، فرض کنیم که پاسخ سوالات 1) من می خواهم فروش اینترنتی خود را افزایش دهم، 2) رابطه ام با همسرم و 3) مهارت حل مسئله بهتر است. هر یک از این پاسخ ها اساس یک هدف مثبت اندیشی را در اختیار شما قرار می دهد. برای بقیه مراحل، ما روی تعریف یک هدف برای مرحله اول تمرکز خواهیم کرد.
اکنون که یک ایده هدف اساسی در ذهن دارید، باید آن هدف را به شیوه ای خاص و نتیجه گرا بیان کنید. به عنوان مثال، به جای گفتن "من می خواهم فروش اینترنتی خود را افزایش دهم" می توانید بگویید "من از مهارت های مثبت اندیشی خود برای تعیین نیازهای مشتری خود برای افزایش فروش استفاده می کنم".
هدف را به مراحل کوتاه مدت و بلند مدت تقسیم کنید. برای اینکه هدف را راحتتر به دست آورید، باید آن را به چند مرحله تقسیم کنید. این مراحل باید حاوی نتایج قابل دستیابی و واقع بینانه باشد. قدم اول باید شامل راهی برای پیشرفت کوتاه مدت در رسیدن به هدف باشد. برای این مرحله میتوانید بگویید: "من میخواهم یک نظرسنجی ساده در صفحه اصلی خود قرار دهم که به من امکان میدهد اطلاعاتی در مورد علاقهمندیها و دوست نداشتنهای مشتریانم جمعآوری کنم".
برای مرحله دوم، باید یک پیشبینی نتیجه بلندمدت برای هدف لحاظ کنید. بیانیه دوم شما می تواند بگوید: "من از مهارت های مثبت اندیشی خود برای تفسیر داده های نظرسنجی به گونه ای استفاده خواهم کرد که به من امکان می دهد برای ایده ها و پیشنهادهای جدید باز باشم. سپس از آن ایده های جدید برای افزایش فروش استفاده خواهم کرد."
همانطور که در این مرحله مشاهده میکنید، ما هدف بلندی مانند افزایش فروش اینترنتی را در پیش گرفتهایم و با چند تغییر ساده آن را به یک هدف مثبت اندیش و نتیجهمحور تبدیل کردهایم.
راهی برای اندازه گیری پیشرفت خود تنظیم کنید. اکنون که هدفی در دست دارید، باید راهی برای اندازه گیری پیشرفت خود در حین تلاش برای رسیدن به آن هدف ایجاد کنید. بدون سیستم اندازه گیری شما مجبور خواهید بود تا پایان کار منتظر بمانید تا موفقیت خود را بسنجید. در این مثال، شما نمی توانید از مهارت های مثبت اندیشی خود برای تقویت انگیزه و کنترل نگرش خود استفاده کنید.
شکل اندازه گیری که انتخاب می کنید عمدتاً به نوع هدفی که تعیین کرده اید بستگی دارد. در مورد ما، شکل اندازه گیری می تواند افزایش درصد فروش باشد. به منظور سنجش دقیق پیشرفت خود، ابتدا باید داده هایی را در مورد نرخ فروش فعلی خود جمع آوری کنید و سپس افزایش مناسبی را برای هدف خود تعیین کنید.
اجازه دهید بگوییم که شما تصمیم گرفتهاید افزایش کلی فروش ۲۵٪ را هدف بگیرید. این بدان معناست که تا زمانی که به هدف خود برسید، فروش اینترنتی شما از نرخ فعلی 25 درصد افزایش یافته است. همانطور که برای رسیدن به هدف خود کار می کنید، اکنون می توانید با ردیابی افزایش درصد افزایش، موفقیت خود را کنترل کنید.
یک محدودیت زمانی تنظیم کنید. مرحله بعدی در تنظیم هدف شما شامل یک محدودیت زمانی است. بدون محدودیت زمانی، اهداف شما می توانند به راحتی به رویاهای دور تبدیل شوند. در مورد ما، محدودیت زمانی دو هدف را دنبال می کند. یکی، راه دیگری برای پیگیری پیشرفت خود در اختیار شما قرار می دهد. و دوم، به برنامه های شما مهلت می دهد.
برای اینکه به شما کمک کند روی هدف خود تمرکز کنید و انگیزه خود را برای اتمام کار حفظ کنید، باید یک چارچوب زمانی واقع بینانه برای رسیدن به هدف خود تعیین کنید. برای هدفمان، ممکن است مهلت شش ماهه را انتخاب کنیم. اگرچه این مهلت ممکن است طولانی به نظر برسد، اما زمان زیادی برای ایجاد نظرسنجی، جمعآوری اطلاعات دادهها، بررسی اطلاعات و سپس ایجاد تغییرات در جهت هدفتان به شما میدهد. به علاوه، ضربالاجل یک دوره زمانی را برای اجرای طرح جدید شما در نظر میگیرد.
اکنون که ضرب الاجل نتیجه داریم، باید ضرب الاجل های پیشرفت را تعیین کنیم. این ضربالاجلها برای کمک به حفظ مسیر و اطمینان از پیشرفت مداوم شما تنظیم شدهاند. برای هدف ما، ممکن است یک مهلت دو هفته ای برای ایجاد نظرسنجی تعیین کنیم. سپس یک مهلت یک ماهه برای جمع آوری اطلاعات از نظرسنجی تعیین کنید. سپس مهلتی دو هفته ای برای بررسی داده های نظرسنجی تعیین می کنیم و تعیین می کنیم که چه پیشرفت هایی برای افزایش فروش انجام دهیم. در مرحله بعد یک مهلت یک ماهه برای اجرای تغییرات تعیین می کردیم. آخرین مهلت ما یک دوره سه ماهه خواهد بود تا تغییرات فروش را ردیابی کنیم، در صورت لزوم در فرآیند یا محصول خود تغییراتی ایجاد کنیم و سپس در نهایت به هدف خود برسیم.
با پایان یافتن هر مهلت، مهم است که هدف خود را مرور کنید و مطمئن شوید که پیشرفت شما در مسیر درست است. در هر بررسی، ممکن است هر تغییری را که هم برای برنامه و هم برای هدفتان ضروری است ایجاد کنید. با این حال، سعی کنید محدودیت زمانی را تغییر ندهید، زیرا این می تواند به تعویق و در نهایت شکست منجر شود.
دیگران را درگیر کنید. آخرین مرحله در ایجاد هدف مثبت شما، مشارکت دیگران است. این مرحله برای ایجاد هر هدف مثبت اندیشی مهم است زیرا از تقویت و تشویقی استفاده می کند که می توان از خانواده، دوستان و همکاران به دست آورد.
پس از اتمام سه مرحله اول هدف گذاری مثبت، اهداف و ضرب الاجل خود را با اطرافیان خود به اشتراک بگذارید. از آنها به عنوان یک تابلوی صدا استفاده کنید، به توصیه ها یا افکار آنها گوش دهید و اجازه دهید آنها را با موفقیت شما مرتبط کنند. با آگاه کردن دیگران از اهداف خود، میتوانید شبکهای از قدرت و پشتیبانی ایجاد کنید که اگر رسیدن به هدفتان دشوار شد یا از مسیرتان خارج شدید، میتوانید از آن استفاده کنید.
با این حال، هشدار داده شود - نه هر کسی این کار را انجام خواهد داد. افراد منفی اندیش در دنیا وجود دارند و اتصال آنها به شبکه شما به نتیجه مثبتی منجر نمی شود. اگر دوستان یا خانواده ای دارید که در چرخه تفکر منفی گرفتار شده اند، باید آنها را از کسب و کار خود دور نگه دارید. این ممکن است خشن به نظر برسد، اما وقتی کسی وجود دارد که با منفی بافی خود آن را تضعیف می کند، تفکر مثبت کارساز نیست.
درس 9: چگونه یافتن یک مربی می تواند به اهداف مثبت اندیشی کمک کند
مهم نیست در مورد کسب و کار خود چقدر دانش دارید یا برای تحقق اهداف خود چقدر کار می کنید. گاهی اوقات شما نیاز به مشاوره خارجی دارید. در حالی که این توصیه میتواند از راههای مختلفی باشد، معمولاً جستجوی راهنمایی از یک مربی سودمندتر است.
مدیر می تواند هر فردی باشد که در زمینه کسب و کار شما اطلاعات داشته باشد. با این حال، هنگام جستجوی یک مربی، بهترین کار این است که به دنبال فردی باشید که بیشترین درک را از موقعیتی که با آن روبرو هستید و بیشترین تجربه را در کسب و کار مشابه خودتان داشته باشد. برای پیدا کردن یک مربی و استفاده حداکثری از وقت خود، مراحل ساده زیر را دنبال کنید:
یک موقعیت خاص را برای دریافت مشاوره انتخاب کنید. در حالی که ممکن است بخواهید تا حد امکان به دنبال کمک باشید، محدود کردن تلاش خود به یک منطقه یا موقعیت خاص آسان تر و سودمندتر است. بعداً، پس از حل شدن این وضعیت، میتوانید برای کمک بیشتر به مشاور خود مراجعه کنید.
برای انتخاب موقعیتی که باید دنبالش کنید، اهداف مثبت اندیشی خود را مرور کنید و تعیین کنید کدام یک برای شما یا کسب و کارتان مهم است. هنگامی که هدفی را در ذهن دارید، می توانید با ارزیابی سطح تخصص مربیان در موضوع خود، انتخاب خود را محدود کنید. به عنوان مثال، اگر به دنبال یک مربی برای کمک به افزایش فروش اینترنتی خود هستید، می خواهید فردی را انتخاب کنید که در این زمینه به موفقیت های بزرگی دست یافته است. شما نمی خواهید کسی را انتخاب کنید که مدت زیادی در تجارت نبوده است، یا کسی که تجربه و موفقیت زیادی در خرده فروشی دارد اما در فروش اینترنتی نه.
انتخاب یک موقعیت خاص به شما کمک میکند بعداً وقتی میخواهید فهرست سؤالات خود را برای پرسیدن از مربی خود تهیه کنید. با انتخاب یک مشکل خاص و مجموعه ای از سؤالات خاص قبل از اولین بازدید، به خود فرصت بیشتری برای بررسی سؤالات و حذف اطلاعات غیر ضروری می دهید.
با مربی بالقوه خود تماس بگیرید. در حالی که این مرحله بدیهی به نظر می رسد، نحوه تماس شما با فرد ممکن است کمی مشکل باشد. بسته به سطح آشنایی شما با شخص، اولین تماس شما می تواند شامل چیزی به سادگی یک تماس تلفنی سریع یا چیزی به رسمیت درخواست کتبی برای مصاحبه باشد. برای رعایت الزامات آداب معاشرت حرفه ای، اولین تماس شما با فردی که آشنایی چندانی با او ندارید، همیشه باید با یک درخواست کتبی یا تماس تلفنی با منشی او شروع شود. هرگز با شماره تلفن شخصی شخصی که در سطح خوبی نیستید تماس نگیرید.
همچنین، این احتمال وجود دارد که فردی که به عنوان مربی بالقوه خود انتخاب می کنید، برنامه شلوغی داشته باشد. به همین دلیل، معمولاً بهترین کار این است که تمام تماس ها با تنظیم قرار ملاقات برای بیان پرونده شما آغاز شود. هرگز سعی نکنید در اولین تماس موردی را بیان کنید یا موضع خود را توضیح دهید.
پس از تعیین قرار ملاقات، باید نوع جلسه را انتخاب کنید. بسته به شرایط و زمانی که مربی شما رایگان دارد، این اولین جلسه می تواند یک تماس تلفنی کوتاه یا حتی یک جلسه در هنگام ناهار باشد. در صورت امکان، به مربی خود اجازه دهید زمان و مکان اولین جلسه را انتخاب کند.
برای جلسه کاملاً آماده شوید. آماده سازی مناسب باعث صرفه جویی در زمان شما و مربیتان می شود. با آمادگی مناسب می توانید درخواست خود را به روشی ساده و آگاهانه بیان کنید. مطمئن شوید که آماده به اشتراک گذاشتن اهداف و چالشهای خاص خود با مربی خود هستید و میتوانید به او توضیح دهید که دقیقاً چه چیزی را از آنها انتظار دارید.
سؤالات خاصی بپرسید. هنگامی که فردی موافقت کرد که مربی شما باشد، باید لیستی از سوالات خاص برای او تهیه کنید. اگر سؤالات شما خیلی گسترده باشد، پاسخ دادن به آنها برای مربی شما دشوار خواهد بود. به علاوه، سؤالات عمومی معمولاً به چندین پاسخ نیاز دارند که می تواند منجر به اتلاف وقت در هر دو طرف شود.
با استفاده از هدف قبلی خود به عنوان مثال، به تفاوت بین این مجموعه سوالات توجه کنید.
"چگونه می توانم فروش اینترنتی خود را افزایش دهم؟"
"سه قدمی که می توانم برای شروع افزایش فروش اینترنتی خود انجام دهم چیست؟"
"چگونه می توانم نیازهای مشتری خود را تعیین کنم؟"
"آیا تا به حال از نظرسنجی های مشتریان استفاده کرده اید؟ و اگر چنین است، مهمترین چیزی که می توانید در مورد آنها به من بگویید چیست؟"
همانطور که از مثال ها می بینید، سوال دوم در هر مجموعه دقیق تر و خاص تر است. شناخت و استفاده از این تمایز شما را قادر می سازد تا سوالات بهتری را آماده کنید و در نهایت توصیه های بهتر و هدفمندتری دریافت کنید.
توصیه های مربی خود را عملی کنید. صرف مشاوره گرفتن از یک مربی کافی نیست. شما همچنین باید مایل باشید به ایده های آنها گوش دهید، ایده های آنها را تحقیق کنید و در نهایت آنها را عملی کنید. یک ایده عالی فقط یک ایده عالی است تا زمانی که به هدف تبدیل شود. از آنچه از مربی خود آموخته اید برای گسترش اهداف خود استفاده کنید و شانس موفقیت خود را افزایش دهید.
از مربی خود برای چیزی بیشتر از مشاوره استفاده کنید. یک مربی می تواند منبع عالی الهام و تفکر مثبت باشد. به داستان های او گوش دهید، در هیجانات او غرق شوید و از افکار مثبت او برای تقویت افکار خود استفاده کنید. اگر متوجه شدید که نگرش شما به سمتی منفی میرود، یا متوجه شدید که افکار شکست به خودگویی ذهنی شما سرازیر میشوند، با مربی خود تماس بگیرید تا یک سخنرانی مثبت داشته باشید.
از مربی خود تشکر کنید. مهم نیست که تجربه چگونه به پایان می رسد، چه در نهایت از توصیه های آنها استفاده کنید یا نه، همیشه یک کارت یا هدیه قدردانی برای مربی خود ارسال کنید. اگرچه این گام کوچک ممکن است مهم به نظر نرسد، اما بزرگترین و بهترین راه برای اطمینان از تداوم رابطه حرفه ای شماست. واقعیت این است که احتمالاً مربی شما تنها به این دلیل موافقت کرده است که به شما کمک کند زیرا موفقیت شما برای او مهم است. بگذارید بدانند که قدردان زمان و تلاش آنها هستید و آنها را در جریان موفقیت خود قرار می دهید. با انجام این کار، راهی را برای مشاوره بیشتر و فرصتهای جدید باز میگذارید.
سبک زندگی، رفاه، بهره وری
نمایش نظرات