"جهان همان چیزی است که شما فکر می کنید"
لازم نیست آدم "وووو" باشید تا ببینید افکارتان چگونه واقعیت شما را تغییر میدهند.
میتوانید باور کنید که افکار چیزهایی را آشکار میکنند (به قانون جذب فکر کنید) یا میتوانید باور کنید که افکار بر رفتار شما تأثیر میگذارند...
در هر صورت آنچه فکر می کنیم مهم است.
آنقدر مهم است که باورهای محدود کننده شما (افکاری که در ناخودآگاه خود نگه می دارید) سقف شیشه ای است که مدام با آن برخورد می کنید.
در غیر این صورت رابطه، شغل، ثروت، زندگی مورد نظر خود را خواهید داشت.
تغییر این افکار ریشهدار، پلی برای تحقق خواستههای شماست.
این فقط مربوط به موفقیت نیست. ممکن است افکار محدود کننده ای داشته باشید که می گویند "من دوست داشتنی نیستم" یا "زندگی بی رحمانه است" یا "برای زنده ماندن باید سخت کار کنم"
از آنجایی که این افکار را در ناخودآگاه خود نگه می دارید، آن تجربیات را در زندگی خود ایجاد می کنید...
...شما ممکن است موقعیت هایی ایجاد کنید که این فرضیه را ثابت کند که زندگی واقعاً بی رحمانه است یا هر فکر دیگری ممکن است باشد.
نکته هیجان انگیز این است که این باورهای ریشه دار را می توان کشف کرد و تغییر داد!
این کاری است که بایرون کتی سالها انجام میدهد. چیزهایی که تونی رابینز مدام در مورد آن صحبت میکند... قلب موفقترین تمرینهای مربیگری. همه چیز در مورد تغییر باورها است.
من بسیار خوش شانس بودم که با مربی معنوی در پراگ به نام دیوید پاپا آشنا شدم. او سال هاست که این کار را انجام می دهد و من می توانم آن را در اشتیاق، شادی و انرژی مثبت او ببینم.
ما تجربه من از تدریس دورههای آنلاین را با تجربه مربیگری او ترکیب کردهایم تا یک آموزش رایگان با ارزش در مورد چگونگی شناسایی و تغییر باور خود محدودکننده در زندگی خود ایجاد کنیم.
ما یک کتاب کار تعاملی PDF را اضافه میکنیم و فرآیند تغییر یکی از باورهای خودم ("برای زنده ماندن باید سخت کار کنم") را به صورت زنده طی میکنیم.
برای تماشای آموزش رایگان روی تصویر زیر کلیک کنید و کلیپ فیلم مورد علاقه ما را ببینید (که من 87% مطمئن هستم که دیده اید) که نشان می دهد تغییر یک باور چقدر می تواند قدرتمند باشد.
پروژه: یکی از باورهای خود محدود کننده در زندگی خود را شناسایی کرده و آن را تغییر دهید.
اقدام: باور اولیه ای را که داشتید بنویسید و تغییر جدید شما چیست.
نویسنده
زندگی به من یک توپ منحنی داده است. در بیشتر عمرم فکر میکردم که وقتی نوبت به کارم میرسد، مشخص است که چه کسی هستم. فکر می کردم کارآفرین هستم. من از سیزده سالگی کسب و کارهای آنلاین تصادفی راه اندازی کرده بودم و با عشق به پول شماری بزرگ شدم.
به همین دلیل است که وقتی فهمیدم وظیفه واقعی من نویسنده کتاب است، شوکه شدم. این کاملاً متفاوت از آن چیزی است که انتظار داشتم، و مدتی طول کشید تا ببینم این دلیلی است که من اینجا روی زمین تجسم یافته ام. بیداری معنوی من به من نشان داده است که کلمات زیادی از طریق من می آیند و باید بیان شوند.
عشق،
اریک جان کمپبل
نمایش کمتر
نمایش نظرات