جهان درونی شما با دنیای بیرونی شما مطابقت دارد و تا زمانی که ناخودآگاه را آگاه نکنید، بر زندگی شما حاکم خواهد بود و شما آن را سرنوشت می نامید. این نقل قول مورد علاقه من از کارل یونگ است به این معنی که در درون شما، در ضمیر ناخودآگاهتان، انرژی های زیرینی وجود دارد که باعث می شود نوع خاصی از عشق و انواع خاصی از افراد را بروز دهید. جریان ضعیفی که این الگوهای افراد را به خود جذب میکند توسط فرزند درونی شما کنترل میشود، کودک درون شما که اولین بار تکنیکهای عشق را از جانب مراقبان و والدینتان به تصویر کشید.
قانون جذب کار نمیکند مگر اینکه باورهای خود محدودکنندهای را که ناخودآگاه شما را از دریافت آنچه میخواهید بازمیدارند، دوباره برنامهریزی کنید. به عنوان مثال، می توانید بگویید،
من عشق میخواهم، یک رابطه عاشقانه عمیق برای من به ارمغان بیاور.» با این حال کودک درون شما هنوز معتقد است که شما شایسته عشق نیستید و عشق واقعی وجود ندارد. شما در تظاهرات خود کاملاً همسو نیستید. ضمیر خودآگاه شما میگوید بله، برای من عشق بیاورید، و کودک درونتان میگوید، من از مراقبانم آموختهام، من لایق عشق نیستم. صدای کودک درونی شما بلندترین است. حتی اگر به طور کامل عشق را بخواهید، ذهن خودآگاه شما با ضمیر ناخودآگاه شما همسو نیست. عمیقترین ترسها و باورهای خود محدودکننده شما هنوز در جریانهای زیرزمینی روان شما وجود دارد.
تصور کنید که یک کامپیوتر هستید. زمانی که برای اولین بار برای درک نحوه عشق ورزی برنامه ریزی شدید، از کودکی برنامه ریزی شده بودید و توسط مراقبان یا والدین خود برنامه ریزی شده بودید. فرض کنید شما طوری برنامه ریزی شده اید که باور کنید، عشق سالم واقعی وجود ندارد. شاید شما در خانوادهای بزرگ شدهاید که پدر و مادرتان دائماً در آن دعوا میکردند، عشق در چشمان کودکانهتان مانند یک منطقه جنگی بود. با افزایش سن و تجربه زندگی بیشتر، برنامه نویسی شما تغییر نمی کند. کامپیوتر شما بالغتر و پیشرفتهتر میشود، با این حال هنوز برنامههای قدیمیای را که در دوران کودکی دریافت کردهاید، اجرا میکنید. "عشق واقعی و سالم وجود ندارد." در نتیجه، برنامهنویسی شما همچنان در موقعیتهایی ظاهر میشود که بارها و بارها ثابت شدهاید که عشق سالم واقعی وجود ندارد. از آنجایی که شما همچنان همان وضعیت روابط ناموفق و ناسالم را در افراد مختلف نشان می دهید، مطمئن هستید که آنچه در کودکی برای شما برنامه ریزی شده بود درست است. اما این درست نیست. شما این قدرت را دارید که این باور محدود کننده خود را رها کنید و ذهن خود را دوباره برنامه ریزی کنید. شما این قدرت را دارید که برنامه ها و باورهایی را که در کودکی آموخته اید تغییر دهید. شما قدرت تغییر زندگی خود را دارید. و این دوره به شما یاد می دهد که چگونه این کار را انجام دهید.
این دوره شما را در فرآیند قاب بندی مجدد، تربیت مجدد و برنامه ریزی مجدد زندگی عاشقانه خود راهنمایی می کند. من میتوانم تمام روز به شما بگویم که شما لایق دوستداشتن هستید و لیاقت دارید، اما اگر فرزند درونی شما همچنان به باورهای خود محدودکنندهای که در کودکی آموختهاید پایبند باشد، از یک گوش عبور میکند و از گوش دیگر خارج میشود. در این دوره، ما به کودک درون شما، کودک زخمی شما، خود سایه شما ضربه می زنیم. ما عمیقاً حفاری خواهیم کرد و باورهای خود محدود کننده ای را که بی سر و صدا زندگی شما را اداره می کنند، به جلو خواهیم برد.
ما باید به ریشه دانه هایی برسیم که در اعماق فرزند درونی شما کاشته شده اند. ابتدا تصدیق کنید که آنها حتی آنجا هستند. تصمیم بگیرید که آیا می خواهید آنها آنجا باشند یا خیر. اگر نه، آنها را ریشه کن کنید و بذرهای جدید بکارید، باورهای جدیدی که شما را به یک واقعیت کاملا جدید تبدیل می کند. یک واقعیت جدید که در آن کودک درون شما و ذهن آگاه شما در یک راستا هستند. زیرا هنگامی که شما همراستایی کامل داشته باشید، جهان تمام قدرت و خرد بی نهایت خود را پشت سر شما قرار می دهد تا دقیقاً آنچه را که می خواهید نشان دهید.
از عشق دست نکش. وجود دارد، و در واقعیت جدیدی که ما در حال ایجاد آن هستیم وجود دارد. و اگرچه ممکن است بخشی از شما آنچه را که در حال حاضر می گویم باور نکند. وقتی نتایج دوره را مشاهده کردید و اینکه چگونه برنامهریزی مجدد و فرزندپروری مجدد زندگی عاشقانه شما را به زیباترین و غیرمنتظرهترین راهها تغییر میدهد، خواهید دید.
دکتر نیکول لونان - متخصص هوش هیجانی
نمایش نظرات