من گروههای راک دهه 90 را سرزنش میکنم که مرا وارد صنعت تجارت کردند... یادم میآید که در اواخر نوجوانی ام بودم، پیراهنی را دیدم که از یکی از گروههای مورد علاقهام در geocities یا وبسایتهای angelfire میخواستم، پول نقد را در یک پاکت قرار میدادم. و ارسال آن به صورت پستی در عرض 3 تا 6 هفته، من یک پیراهن و چند برچسب از طریق پست دریافت میکردم و هرگز نمیدانستم که چگونه چاپ به این شکل روی پارچه راه پیدا میکند.
چند سالی به جلو برای یافتن شغل تمیز کردن کفها و صفحهها با زایلن در چاپخانه یک شرکت بازرگانی. چیزهای زیادی یاد گرفتم از شروع در پایین ترین موقعیت با درآمد 6.25 دلار در ساعت، تا سطح تولید، فروشگاه اینترنتی/تکمیل، و حتی سمت ارتباط با مشتری در آن تجارت.
بین ثبت صورتحسابهای پزشکی، مدیریت یک فروشگاه هنری، حضور در گروههای موسیقی و رفتن به تور، میدانستم که میخواهم کسی باشم که طرحهایی را روی پیراهنها برای مشاغل و مارکهایی که به این خدمات نیاز دارند، قرار دهم. روزها کار می کردم و عصرها چاپ می کردم. بیدار شوید، سپس دوباره این کار را انجام دهید.
از چاپ روی زمین و خشک کردن پیراهن ها روی ورقه پخت در آپارتمان استودیویی من، تا 600 فوت مربع. گاراژ، سپس متوجه شدم که در یک انبار بزرگ با ماشین های متعدد و تجهیزات بزرگتر احاطه شده ام، احساس می کردم که همه فداکاری ها و کار سخت نتیجه داده است.
توانایی کار تک به تک با صاحبان مغازهها در سراسر کشور، کمک به مغازهها برای ایجاد یک تیم قوی، میزبانی کارگاههای چاپ روی صفحه، و کمک به چاپخانهها در ایجاد مهارتهای مورد نیاز برای سادهسازی شرکت و کارآمدتر شدن، باعث شده است. کاملا پاداش و ذهن دمنده بود. این چیزی است که من دوست دارم و آن چیزی است که به خوبی می دانم.
اما مسئله اینجاست - بدون کمک و حمایت قوی از سوی دیگران، و همچنین عزم و اراده "فقط ادامه دهید"، من در جایی که الان هستم، نخواهم بود.
من اینجا برای شما هستم.
من به شما کمک خواهم کرد تا موفق شوید.
پس بیایید این کار را انجام دهیم!
«با من در چاپخانهای که کار میکند، پشت پرس بروید و کل فرآیند چاپ روی صفحه را از آمادهسازی فیلم تا تمیز کردن، یاد بگیرید. با کمک 15 سال سابق. .."